کار تخصصی ِ من طراحی و اجرا و نگهداری ِ شبکه های کامپیوتریه. شبکه های سیسکوئی و لینوکسی و میکروتیکی و ویندوزی. بعضی موقع ها وسط کارهام اگه چیزی باشه که بلد نباشم، اولویت اولم سرچ کردن تو یکی از سایت های تخصصیه و اگه چیزی پیدا نکردم معمولا با یه تماس از مهندس آدمی کمک میگیرم. اما این وسط کسانی هستن که نه تخصصشون در حدی هس که بخوان منو راهنمایی کنن و نه اصلا راه و روش راهنمایی رو بلدن؛ اما وسط هی میگن «چرا فلان کارو نکردی؟ چرا بهمان رو نکردی؟ به نظر ما اگه از فلان Device استفاده میکردی بهتر نبود؟» و حرفهایی از این قبیل. و تنها جواب من تو این مواقع اینه که با خنده بگم: «بلدی بیا درستش کن؛ بلد نیستی زر نزن»! و معمولا هم دوستان عزیز چون تخصص و سواد کافی ندارن ترجیح میدن به توصیه من عمل کنن و زر نزنن!
با دیدن نوشته های آقای نصیری در مورد صعود دره یخار یاد دوستان عزیز خودم افتادم و صرفا جهت یادآوری خواستم بگم من یادم نمیاد تا حالا ایشون حتی تصمیمی بر تلاش زمستانه روی دره یخار گرفته باشن، چه برسه به خود تلاش. جناب نصیری یا حداقل یه تلاش انجام بدین یا اگر خودتون در حدی نیستین که تلاش کنین دست از حسادت و خالی کردن کینه و حب و بغض دست بردارین.
صادق زیباکلام شدن کاری نداره جناب نصیری! در کنار علم و سواد فقط کمی هوچی گری میخواد و راه و روش داد و هوار زدن باکلاس رو بلد بودن. اما مرد اونیه که نوام چامسکی بشه، نه زیباکلام!
پ.ن: خود ِ واقعی من (و نه مثل خیلیها پنهان شده پشت چهرهی مجازی) یه کامنت برای آقای نصیری نوشتم و ایشون از اونجایی که دُز واقعگراییشون بالاس و ظاهرا در ایران زندگی نمیکنن که ادبیات صریح و دریده رو واقعیت تشخیص ندادن، نوشته رو منتشر نکردن. البته خب یه وقت فکر نکنین که این معنی ِ سانسور رو میده! نه! اصلا! «صلاح» این بوده که کامنت بنده منتشر نشه. به هر حال زندگی تو جامعه ایران ما رو عادت داده به اینکه فکر کنیم همیشه در «مقطع حساس کنونی» هستیم و دشمن هر آن احتمال داره با یه لغزش از سمت ما کونمون رو پاره کنه! و خب آقای نصیری هم عضوی از این جامعه ایران هستن و انتظار دیگهای هم از ایشون نمیره.
حقیقت اینه که واقعگرایی و صحبت به دور از حب و بغض و تعصب تو ایران یه شوخی ِ تلخه! به همه اینا خصلت مزخرف و متعفن «حسادت» ِ ذاتی ما ایرانیها رو هم اضافه کنید! (و این «ایرانیها» حتی شاید من و شما رو هم شامل بشه؛ منتها ما انقد شجاع هستیم که به این خصلتهای بدمون اعتراف کنیم؛ کما اینکه اعتراف به مریضی مهمترین گام ِ معالجه است)
به قول خواجهی شیراز:
ما از برون در شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر میکنند؟
مـِـی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
تصویر زیر متن کامنت من تو وبلاگ ایشونه:
http://kafekagazi.persiangig.com/image/Kalagh.jpg